Monday, November 28, 2011

تبعات بی‌بصیرتی رژیم: بیچارگی مردم و رهسپاری حکومتیان با گذرنامه و قیافه جعلی به خارج


جمهوری اسلامی طی ۳۳ گذشته بویژه از زمان به روی کارآمدن علی خامنه‌ای به عنوان رهبر، همواره با بی‌تدبیری، برآن بوده است که به جای حل مشکلات و مسائل حاد خود اعم از داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی، صورت مساله را پاک کرده و خود را به منجلاب و ورطه انزوای بیشتر بکشاند. یکی از دلائل مهم این امر را می‌توان در نداشتن تحلیل درست از راه‌هایی که برمی‌گزینند و عدم توانایی در چانه‌زنی با طرف‌های درگیر خود جستجو کرد

سیاست و مدیریت را هنر «تحقق ممکنات» نامیده‌اند و سردمداران جمهوری اسلامی همواره نشان داده اند که از این هنر بی بهره بوده‌اند. مثال‌های بسیاری را می توان برای این بی‌هنری ذکر کرد که مهمترین آنها بی بصیرتی حاکمان در بوجود آوردن رویدادهای پس از انتخابات، و به بن بست کشاندن فضای سیاسی کشور و نیز افتادن در دایره باطل دستگیری‌ آزادیخواهان و وکلای آنها و عدم رعایت مشکلات شهروندی از منظر حقوق بشری (مسائل داخلی)، تهدید مستمر اسراییل و نابود کردن آن از صحنه روزگار وعدم بینایی کافی در تحلیل مسائل سوریه و جانبداری افراطی از اسد در کشتار مردمش (مسائل منطقه‌ای) و عدم توانایی در حل و فصل مسایل هسته‌ای و خود را رها کردن در آغوش دو قدرت غیر قابل اعتماد جهانی مثل روسیه و چین (مسائل بین الملی) را می‌توان برشمرد. مواردی که ذکر شد یا نشان از عدم گرایش به عقل جمعی دارد و یا ترس و رودربایستی و پیروی عقل جمعی از بی‌خردی فردی برای ارائه تحلیل روشنگرانه و واقع‌بینانه از مشکلات کشور دارد که در هردو صورت، می‌توان به این یقین رسید که یک دیکتاتوری خالص در تصمیم سازی‌ها نقش موثر دارد

قانونی که دیروز مجلس شورای اسلامی به تصویب رساند و شورای نگهبان آنرا تایید کرد، که به موجب آن سطح روابط دیپلماتیک با انگلستان به حد کاردار کاهش یابد، گویای ادامه همان سیاست‌های بیست و چند ساله‌ی لجبازی دربرابر جامعه بین المللی است و هیچ تدبیری در آن نهفته نیست. بی‌شک این نوع برخوردها که را‌ه‌های بدون بازگشت، پیش روی حاکمان قرار می‌دهد (مثال ساده آن مشکلات حاکمیت در مواجهه با رویداد‌های پس از انتخابات است) دارای تبعات منفی خواهد بود و اگراین پیامدها اگر چه برای قشر حاکمان اهمیت نداشته باشد، اما از منظر ملت  می‌تواند گریبان ملت را بگیرد و روز بروز اثرات دردناک آن بر جامعه هویدا شود. تبعاتی که بیکاری و تنگدستی و گرانی از نمود‌های اولیه آن است و از منظر کلان، باعث می‌شود راه‌حل‌های تعاملی و بستر سازی برای مذاکرات با جامعه بین المللی کمرنگ گشته و یا از بین برود. به باور من در این میان جمهوری اسلامی است که قدرت چانه‌زنی خود را به لحاظ در مضیقه قرار گرفتن روزافزون، از دست می‌دهد و ناگزیر است برای بازگشت به نقطه صفر، امتیازو هزینه‌هایی از جیب و ثروت ملت بپردازد که قبل‌تر هیچ ذهنیتی از آنها نداشته و یا اگر داشته است، به پندارش خطور نمی‌کرده که کار بدینجا کشیده شود

***

به قول زنده یاد احمد شاملو «روزگار غریبی است نازنین». سرنوشت ما ملت به سرنوشت کسانی گره خورده است که برای نگهداشت صندلی قدرت‌شان حاضرند به جنگی فرسایشی از نوع اقتصادی یا جنگی برق‌آسا اما خانمان سوز از نوع نظامی تن دهند، که بازنده نهایی آن مردم و کسانی هستند که قرار است گلوله دم توپ آقایان شوند، چرا که بیشماری از آقایان و آقازادگان‌شان، خانواده خود را پیشتر، به مکانی امن با حساب‌های بانکی پُر و پیمان انتقال داده‌اند و خود نیز مترصد آنند تا در صورت لزوم، با گذرنامه‌ و قیافه‌ای جعلی بسرعت به آنها بپیوندند! آذرک