Tuesday, December 13, 2011

مرد مازندرانی آیا کفش‌هایش را نمی‌خواسته یا احمدی‌نژاد را؟

گمان می‌کنم پاییز سال ۱۳۸۷ بود که جرج بوش رییس جمهور پیشین آمریکا، مورد پرتاب کفشی از سوی یک خبرنگار عراقی قرار گرفت که ماجرای آن نهایتا برای آن خبرنگار جسور که کشورش را مورد اشغال جرج‌بوش می‌دانست، معروفیتی بدنبال داشت. اما دیروز یکی از هموطنان عاصی از دروغ‌های احمدی‌نژاد در ساری کفش‌های خود را بسویرییس جمهور که در حال سخنرانی بود پرتاب کرد و در همانزمان مورد هجوم و ضرب و شتم همراهان احمدی نژاد و نیروهای امنیتی قرار گرفت. این کارگر اخراجی خشمگین را که بیش از یکسال است حقوق‌های عقب افتاده‌اش را از کارخانجات نساجی دریافت نکرده، دستگیر کردند و بردند و خدا عالم است که چه بلایی بر سرش بیاورند. (پرتاب کفش بسوی اعضای دولت احمدی‌نژاد قبلا هم اتفاق افتاده است) از سه منظر به پرتاب کفش بسوی رییس جمهور که اعتراضی نمادین محسوب می‌شود، می‌توان نگریست


یکم - روزی که مقامات رسمی و رسانه های حکومتی پرتاب لنگه کفش را بسوی جرج بوش آمریکایی، مورد پشتیبانی قرار دادند و خبرش تیتر اول روزنامه‌ها شد، تصور نمی‌کردند که همین عمل توسط یک شهروند ایرانی و در همین ایران خودمان و با رییس جمهور منتخب و محبوب که بیش از بیست و چند میلیون رای آورده و مورد وثوق و تایید رهبر نظام است، به انجام برسد، وگرنه این نوع اعتراض‌ها را به شهروندان آموزش نمی دادند

دوم - برداشت دوم اینست که کارنامه سفرهای استانی رییس جمهور برای حل مشکلات مردم محروم که با هزینه‌های گزافی صورت پذیرفته است، پُر است از نمرات منفی. چنانچه می‌بینیم نه تنها مشکلات حل نشده که مردم در بدترین شرایط روز را به شب و شب را به روز می‌رسانند و در فقر و محرومیت بسر می‌برند و عرصه زندگی برای‌شان تنگ شده است

سوم - می‌شود چنین استنباط کرد که مردم جانشان ‌آنقدر به لبشان رسیده است، و شرایط کشور را آنقدر ناامیدکننده می پندارند که حاضرند جان خود برکف گذارند و چنین رفتاری از خود بروز دهند، (بگذریم که ممکنست برای تبلیغ دروغین و نشان دادن مهربانی و عطوفت دولت و رژیم، آن مرد را بزودی آزاد کنند و خبرش را نیز در بوق و کرنا نمایند) و می‌توان بر این باور استوارتر شد که ملت از این حکومت بریده‌ است و اگر دستش به خود خامنه‌ای نیز برسد، از این بدتر با او خواهد کرد

***
دوستی به مزاح می گفت: مطمئن نیست که این مرد عزیز شهرستانی کفش‌های خود را نمی‌خواسته، یا احمدی‌نژاد را؟